چگونه می توان مشکلات خود را با یک روانشناس مطرح کرد؟

0

تا به حال برایتان پیش آمده است که با مشکلاتی روبرو شوید که نتوانید آنها را با کسی مطرح کنید؟ این بازگو نکردن می تواند از سر ترس یا عدم اعتماد به دیگران باشد.

حال بیایید به یک پله عقب تر برگردیم. فکر می کنید چه چیز هایی باعث این ترس و نگرانی می شود؟ بهتر است علت را بررسی کنیم. مثلا شما از رفتن پیش روانشناس شک دارید یا اینکه نمی دانید چه جوری بگویید یا از کجا شروع کنید.

چطور مشکلم را بگویم و از کجا شروع کنم؟

اگر دغدغه تان این است بهتر است بگویم که دقیقا وظیفه یک درمانگر حاذق این است که به همین عدم توانایی در ابراز مشکلات توسط شما بپردازد و این مسئله را حل کند. پس لازم نیست نگران باشید که اگر رفتم در اتاق درمان، مشکلاتم را چجوری بگویم و از کجا شروع کنم.

به محض اینکه صحبت های شما آغاز می شود، درمانگر یک نگاه کلی به صحبت های شما دارد. که مسئله شما در کجا و چه چیزهایی هست و نگاهش صرفا به دغدغه شما نیست. بلکه به تمام کلیتی که شما دارید عنوان می کنید نگاه می کند.

به عنوان مثال مراجع می آید و می گوید من آمده ام که صرفا در مورد یک مسئله از شما مشورت بگیرم. آنهم این است که با این آدم ازدواج کنم یا خیر.وقتی مراجع اصرار دارد که فقط به یک موضوع بپردازد، درمانگر کاری ندارد که موضوع مورد مشورت شما چیست بلکه به‌این می پردازد که چه می شود که شما دنبال یک موضوع هستید بله یا خیر! چه می شود که شما حد وسط را نمی خواهید ببینید. در واقع شما می خواهید بدانید چیزی سفید است یا سیاه و خاکستری وجود ندارد . در اینجا درمانگر می آید و نگاه کردن خاکستری را به شما می آموزد. و شما می بینید که با اینکه درمانگر به مسئله ازدواج نپرداخته، ولی خیلی از مسائل شما حل شده است. و شما بهترین تصمیم را برای موقعیت ازدواجت می گیرید.

آیا اصلا بایستی اعتماد کنم و مشکلم را به روانشناس بگویم؟

مسئله بعدی این است که ممکن است شما از اعتماد کردن حراس داشته باشید. اینجا بایستی به خودتان نگاه کنید و به خودتان رجوع کنید. اما درمانگرها هم مثل پزشکان می مانند.

اگر شما نخواهید که اعتماد کنید، همانطور که قلبتان یا مغزتان را به تیغ جراحی می سپارید، چون اعتماد می کنید به یک آدم دیگه ای که متخصص است و کارش رو انجام می دهد و به این فکر نمی کنید که ممکن است پزشک دستش خطا برود و فقط  پیش خودتان می گویید من بایستی یک کلیتی رو بسنجم و ببینم چه چیز به نفعم هست و چه چیز نیست. درصدی و خاکستری نگاه می کنید و نگاه مطلق نمی توانید داشته باشید. البته که شما از قبل حتما درباره آن متخصص تحقیق می کنید اما وقتی آن پزشک را انتخاب کرده و نزد او می روید دیگر خودتان را به دست فرد متخصص می سپارید و به اتاق عمل می روید. شما حداکثر کاری (همانا تحقیق و پرس و جوی لازم درباره فرد متخصص) که از دستتان بر می آمده، را انجام داده اید.

اما هیچ وقت شما نمی آیید بگویید که من با دریچه قلب مشکل دارم تا آخر عمرم سر می کنم چون معلوم نیست دکتر اشتباه کند یا خیر.

حال با توجه به مثال بالا به مبحث خودمان برمی گردیم. در مورد مراجعه به روانشناس هم ممکن است ما بگوییم از کجا معلوم که من مشکلم را بگویم و برایم دردسر ساز نشود ،اسرار فاش نشود!یا اصلا چرا باید خودم را جلوی کس دیگری باز کنم!

اگر شما یک روانشناس متخصص انتخاب کرده اید ،به یاد داشته باشید قبل از پلن درمان، اولین چیزی که به یک روانشناس می آموزند، رازداری است.

وقتی شما یک روانشناس متخصص که البته منشور را هم رعایت می کند انتخاب می کنید. قدم اول را با موفقیت برداشتید. و حالا تصمیم با شماست که با روان یا همان قلب بیمار سر کنید و طول عمرتان کوتاه شود یا بیایید، اعتماد کنید و روانتان را در اختیار بگذارید و اجازه دهید که درمانگر به شما کمک کند تا مسیر را راحت تر جلو بروید.

اینجا دیگر باید برگردید و مثل اون لحظه ای که حال جسمتان بد است و اعتماد می کنید، اینجا هم تصمیم بگیرید و اعتماد کنید.

5/5 - (1 امتیاز)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.