من اعتماد به نفس ندارم اعتماد به نفس من پایین است

0

می خواهم راجع به موضوعی صحبت کنم که هممون تجربش کردیم و در افراد مختلف دیده ایم

حتماً تا به حال در جمع های مختلف از افراد شنیده ایم که می گویند اعتماد به نفس نداریم یا اعتماد به نفسمان بسیار پایین است.

اعتماد به نفس به چه معناست؟

یکی از اشتباهات رایج و پرتکرار جامعه ما که در همه سطوح اتفاق می افتد تعاریف اشتباه از اعتماد به نفس است و این مسئله متاسفانه حتی در مورد اکثر قشر فرهیخته و دارای تحصیلات آکادمیک و غیرآکادمیک هم صادق است.

بیاید اول ببینیم معنی درست واژه رو درست متوجه شدیم بعد از اینکه صورت مسئله رو درست متوجه شدیم بعد به سراغ راهکار برویم.

به عنوان مثال یکی از مسائلی که گفته می شود، که خانم هایی که عمل های زیبایی انجام می دهند، دارای اعتماد به نفس پایینی هستند؟ خیر. این مسئله حتی در بین قشر دانشگاهی هم مطرح می شود و حتی مقالات پایان نامه ای هم در این مورد نوشته می شود. در صورتیکه این گفته کاملا اشتباه است. چون معقوله ای که دارد در مورد آن صحبت می شود، معقوله اشتباهی هست.

حال ببینیم اعتماد به نفس چیست و ما چرا اشتباه میکنیم

اعتماد به نفس زمانی معنا پیدا میکند که من درباره یک مهارت یک توانایی دارم صحبت می کنم به عنوان مثال من مهارت رانندگی را یاد میگیرم اما پشت فرمان نمی نشینم می‌گویم چرا نمی نشینی می گویید من اعتماد به نفس ندارم. بر می گردد به یک مهارت نه به کل شاکله هویت من.

اما اگر بگوییم من عمل جراحی زیبایی انجام میدهم چون اعتماد به نفسمان پایین است. این جمله کاملا غلط است. چون مهارتی رو روی خودت اضافه یا کم نمی کنید. بلکه در اینجا عزت نفس شما پایین است.

حالا بیایید ببینیم عزت نفس چیست

عزت نفس به چه معنایی است؟

عزت نفس چیزی است که همه جا با ما وجود دارد همه جا هست، و ما همه جا با اون از ابتدای زندگی تا انتهای زندگی زیست می کنیم. درست عین پوست، گوشت و خونمون با ماست. در ساختار روان ما از بچگی شکل می گیرد هر جایی میریم هم با خودمون می بریم. حالا اینکه عزت نفس پایین است یا بالا درست است یا غلط، این ها یک مبحث جداست.اگر پایین است پایین است و اگر بالاست وهمیشه نقاط قوت خودش رو دارد. و شما انتخاب نمی کنید که  کی، کجا بروز کند. عزت نفس چیزی ست که همه جا با شما می آید و اگر هم ویرایش شود ،ویرایش شده آن همراه ماست.

عزت نفس چیزی نیست که نگویید همراهم نبود.

اعتماد به نفس می آید و می گوید من یک مهارتی رو یاد می گیرم حالا با کمک عزت نفس می آیم و آن را ارائه می دهم. اما در عزت نفس می آید و می گوید من آدم دوست داشتنی ای هستم یا نیستم. اما اگر کسی عمل جراحی انجام میدهد برای اینکه زیباتر دیده بشود، یعنی وقتی فرد می گوید که من اگر این عمل را انجام ندهم، نمی توانم در جامعه باشم دارای عزت نفس پایین است. یعنی با آنها سر خودش را گرم می کند که هویت خودش را تغییر دهد. این در صورتی است که با تغییر سایز بینی یا رنگ چشم و… هویت من تغییر نخواهد کرد.فقط شاید یک اعتماد به نفس آنی در من بالا بیاید.

در واقع عزت نفس همان تصویری است که ما از خودمان داریم. عزت نفس به وجودیت ما بر می گردد. آیا تصویری که از خودمان ارائه می دهیم درست است یا خیر.اینکه من برایم مهم نباشد  که دیگران در مورد من چه می گویند‌. اما این مهم نبودن به این معنا نیست کلا نظرات دیگران برای من مهم نیست. این می رود تو رگه های خودشیفتگی (نارسیستی) که اتفاقا از عزت نفس پایین به وجود می آید.

 به عنوان مثال اگر شما در یک مهمانی باشید و کسی به شما بگوید لباس شما به شما نمی آید، اگر صرفا در جواب فرد بگویید: ا به من نمی آید؟ و این را فقط یک تفاوت سلیقه ببینید یا اگر در این مورد نکته ای به من گفت که حس کردم آن نکته درست است، مثلا گفت چون هیکل شما درشت است، شما بهتر است لباس با راه راه عمودی بپوشید. و شما با خودتان فکر کردید و دیدید راست می گوید و دفعه بعد لباس با راه راه افقی نپوشیدید، شما دارای عزت نفس بالایی هستید.

 اما اگر بروید مانتو تان را بپوشید یا تا آخر مهمانی خود را قائم کنید و یک گوشه بنشینید، شما دارای عزت نفس پایینی هستید‌. چون شما احساس می کنید زشت است. چون دیگران به شما چنین بازخوردی داده اند.

من تصویری که از خودم دارم رو دوست دارم یا می خواهم تصویر دیگری از خودم ارائه بدهم.

تاثیر عزت نفس بر اعتماد به نفس

اما ساختار انسان از بدو تولد طوری شکل گرفته است که وقتی بازخورد های خوبی از اطرافیان می گیرد، حالش خوب می شود. مهارت ها باعث می شوند که ما بازخوردهای خوب بگیریم و حالمان خوب بشود. و تصویر بهتری از خود در ذهن خود داشته باشیم. مثلا اگر شما در رانندگی مهارت دارید و کسی بیاید به شما بگوید آفرین چقدر شما راننده ماهری هستید، اینجاست که حال شما نسبت به خودتان بهتر می شود چون تصویر بهتری از شما در ذهن خودتان ساخته می شود .اما نبود این تعریف دلیل بر این نمی شود که حال شما بد شود. و تصویری که در ذهن خودتان از خودتان دارید، خراب شود‌.

حالا شما فرض کنید که مهمان دارید و قرمه سبزی درست کرده اید. یکی از نزدیکان شما بیاید و به شما بگوید که شما خوب قرمه سبزی درست نمی کنید چرا این غذا را درست کرده اید؟ واکنش شما چیست؟ اگر شما به آن فرد بگویید که ا خب کاش این غذا را درست نمی کردم. اما این ناراحتی در شما گذرا بود. شما فردی با عزت نفس بالا هستید. اما اگر تا آخر میهمانی بابت گفته آن فرد حال شما بد بود، شما فردی با عزت نفس پایین هستید.

حالا شما در چه زمینه ای اعتماد به نفس دارید و عزت نفس شما کجا بالا و کجا گیر دارد؟

عزت نفس چطور شکل می‌گیرد و تقویت و تضعیف می شود؟

قبلاً درباره تعریف عزت نفس و اعتماد به نفس صحبت کردیم و تفاوت هایشان را گفتیم.

همانطور که گفتیم عزت نفس چیزی است که همیشه با ما هست اما چه میشود که عزت نفس ضعیف یا قوی شود؟

عزت نفس رابطه معکوس با عمر ما دارد به این صورت که ما هر روز می توانیم آن را تقویت کنیم و رشد دهیم. اما در مورد جسم هرچقدر دچار کهولت سنی می شویم به همان میزان راندمان اعضای بدن پایین می آید.

اگر عزت نفس در فرد درست شکل گرفته باشد، خیلی کم پیش می‌آید که دچار آسیب شود و اگر زمانی دچار آسیب هم شود، شدت تاثیر گذاری این آسیب کم است و دوباره به همان حالت اولیه باز میگردد.

حالا بیایید بررسی کنیم که عزت نفس چطور شکل می گیرد

چگونگی شکل گیری عزت نفس

عزت نفس گاهی با یادگیری مهارت ها بالا می رود یعنی با بالارفتن اعتماد به نفس.

در واقع عزت نفس همان تصویری است که ما از خودمان داریم. با کسب هر مهارتی این تصویر بزرگ تر و غنی تر می شود. اما حالا اگر یکی از مهارت ها نباشد، آیا چیزی از عزت نفس کم می شود؟ اگر اینجا چیزی از عزت نفس کم شود، میگوییم عزت‌نفس شکننده یا آسیب پذیر است که از بدو تولد شکل می‌گیرد.

وقتی ما پا در این دنیا میگذاریم آغوش پدر و مادر پاسخ دهی به گریه های ما و حتی غذاهایی که به ما می دهند هر کدام از این ها دارد یک حسی را به ما منتقل میکند. این حس می تواند خوب، بد یا خنثی باشد ما درباره حس خنثی حرفی نداریم. به عنوان مثال قلبی که از حرکت می ایستد و یک بوق ممتد میزند، حس خنثی دقیقا همان بوق ممتد است.

اما اگر چیزی به ما حس خوب بدهد انگار ضربان قلب ما بالا میرود. و اگر حس منفی دهد ضربان قلب انگار پایین می آید.

بهتر است این را هم بدانید که ممکن است یک عمل در یک فرد حس خوب ایجاد کند و در فرد دیگر خیر. به عنوان مثال مادری را تصور کنید که دو فرزند دارد یکی از آنها را وقتی محکم بغل میکند. آن فرزند حس خوبی می گیرد. اما ممکن است فرزند دیگر این حرکت را دوست نداشته باشد. و حس بدی به وی منتقل شود. میبینیم عمل همان عمل است اما برای هر کسی یک معنایی دارد و معنایی که ما از حرکات دیگران دریافت میکنیم بستگی دارد که در کدام طبقه از مغزمان جای دهیم.

پس نتیجه میگیریم که بچه ها دو تجربه دارند: خوشایند یا ناخوشایند

 به عنوان مثال اگر کودکی روی دیوار نقاشی بکشد و مادر به او بخندد و او را تشویق کند، در ذهن کودک این شکل می گیرد که این آدم آدم خوبی است و کار خوبی انجام داده است که به او لبخند زده اند و او را تشویق کردند.

حال تصور کنید کودکی دیگر روی دیوار نقاشی بکشد و مادرش عصبانی شود و با او دعوا کند و یا حتی او را کتک بزند. فکر میکنید در ذهن کودک چه چیز شکل می گیرد؟ مسلما اینکه این آدم با کاری که انجام داده است مادرش را ناراحت و عصبانی کرده است پس این آدم آدم بدی است. میبینیم که کودک نمیتواند کار خوب و بدش را جدا از خودش ببیند و با تخریب حس بدی به او دست می دهد. او می گوید من آدم بدی هستم من بچه بدی هستم که مادرم راعصبانی کردم.

با همین ویژگی ها باعث می شود که کودکان حس خوب یا حس بدی نسبت به خود داشته باشند.  این تجارب خوب یا بد با افزایش سن لایه لایه بزرگ می شوند حالا به نظر شما کدام خوب است کودکی که با لبخند تشویق و احساس خوشایند بزرگ میشود ، یا کودکی که با سرزنش و تحقیر و حس بد بزرگ میشود.

حتماً شما می گویید کودک اول بهتر بزرگ می شود اما من می گویم هر دوی اینها بد است. کودک باید واقعی بزرگ شود و احساس واقعی را تجربه کند یعنی اگر چیزی خوب است به اندازه خوب بودن تشویق کنیم و اگر چیزی بد است به اندازه بد بودن آن برای کودک شفاف کنیم. در این صورت است که عزت نفس در حال شکل گیری مناسب است. چون کودکی که دیوار را خط خطی میکند و با تشویق مادر روبرو می شود فردا ممکن است برود در خانه همسایه را بشکند یا حتی کارهای خطرناک تر و بدتر انجام دهد.

یا پس از ورود به جامعه و رو به رو شدن با افرادی که باما رودرواسی ندارند دچار آسیب شود.

کودک اگر در خانه وقتی روی دیوار نقاشی می کشید یا چیزی را می شکست مادر با لبخند او را تشویق می کرد حال اگر این کار را در مدرسه انجام دهد توبیخ میشود کودک در اینجا دچار تعارض میشود در اینجا ممکن است به ظاهر نشان دهد که خوب است اما در باطن اش دچار تعارض بین خوب و بد است

آن وقت است که اگر همه بگویند خوب است او در پیش خودش احساس بد بودن می کند.

او در بیرون خودش می گوید که همه بد هستند همه مشکل دارند و هرکسی علیه من صحبت کند، بایستی از زندگی من حذف شود. اما در درون خودش احساس بدی دارد در اینجا آن اشتباه شکل می گیرد.

و اما کودکی که مدام مورد سرزنش قرار می گیرد در خانواده مادام همه او را نفی می کردند و وقتی به جامعه وارد میشود و کسی از او تعریف می کند او دچار تعارض می شود.

وقتی به مدرسه میرود اگر کسی او را سرزنش نکند، حالش بد می شود و حس می کند که این مدرسه خوب نیست . چون کسی در آن مرا سرزنش نمی کند. حتی در دوستیابی هم دنبال دوستی می رود که بر او غالب شود چون آن دوست مدل خانواده خودش با او رفتار میکند. و او با اینکه از حال درونی خوبی برخوردار نیست اما کنار همان دوستان سرزنشگر و غالب می ماند.

و اگر دوستی از کودکی که مدام سرزنش می شده تعریف کند احساس بدی به او دست میدهد و با کسی که صفات خوب او را بگوید هرگز دوست نمی شود اینجا عزت نفس بسیار پایین است.

برای اینکه یک کودک نرمال باشد بایسته تقویت های بهینه بیرونی را در کودک تقویت کنیم.

به عنوان یک والد به فرزندانمان به جا و به اندازه تشویق بدهیم.

مثلاً درباره نقاشی کشیدن روی دیوار توسط کودک بهتر است به کودک بگوییم اگر روی کاغذ نقاشی بکشی نقاشی ها قشنگ تر می شود آن وقت می توانیم آنها را قاب کنیم و به دیوار بزنیم یا رنگ آمیزی کنیم و به پدر نشان دهیم.

با این کار کودک شما متوجه می شود که نقاشی کشیدن کار خوبی است اما روی دیوار جای نقاشی کشیدن نیست

 اگر دوباره کودک روی دیوار نقاشی کشید بدون آنکه عکس‌العملی نشان دهیم یا چیزی بگوییم، از کنارش رد می شویم اینجا کودک متوجه میشود یه نقاشی کشیدن کار خوبی است اما نباید روی دیوار بکشم آن وقت می رود ورق می آورد و روی ورق می کشد.

حال این کودک اگر وارد اجتماع شود دیگر رفتار نابهنجار از خود نشان نمی دهد.

اگر کودک بیاید دری را بشکند، رفتار مناسب این است که به عنوان مثال برای او کیسه بوکس بیاوریم و به او بگوییم آفرین تو خیلی پر زور هستی اما بهتر است این مهارت را روی کیسه بوکس پیاده کنی .در کاربرد دیگری دارد و تبعات شکسته شدن در را برایش توضیح دهیم و به او بگوییم که کسی که در را میشکند آدم قدرتمندی نیست. آدم قدرتمند کسی است که جلوی یک کسی که دارد در را میشکند را بگیرد. این رفتار ما به این معنی است که هم رفتار و مهارت کودک را دیدیم و هم به وی آموختیم که از این مهارت کجا بایستی استفاده کند.

چنین کودکی با ورود به جامعه تقویت های جامعه را هم میگیرد. به عنوان مثال وقتی از یک ضعیف دفاع می کند و همه به او می گویند چقدر خوب که تو انقدر قدرتمند هستی و می توانی از ضعیف ها دفاع کنی حس خوبی در او شکل می گیرد. زیرا این تعریف با تعریفی که از خود در خانواده شنیده همخوانی دارد و کودک دچار تعارض نمی شود.

مطالبی که گفته شد درباره چگونگی شکل گیری عزت نفس  بود حال می خواهیم بدانیم که چطور عزت نفس خود را بالا ببریم

چطور عزت نفس خود را بالا ببریم؟

تا اینجا متوجه شدیم که عزت نفس بر اساس رویکرد ها ی بیرونی در حال شکل گیری است.

حال برای بالا بردن عزت نفس بهتر است  یک تصویر یا عکس از خودمان در دیوار ذهنمان داشته باشیم و بعد ببینیم که تصویر چه چیزهایی دارد و چه چیزهایی ندارد یعنی در واقع نقاط مثبت و نقاط منفی خود را ببینیم. سپس  در هر چیز که مهارت داریم یا هر کاری را که خوب انجام میدهیم این کار را یک شی می بینیم و به آن تصویر اضافه کنیم. به عنوان مثال اگر ما فردی هستیم که خوب نقاشی می کشیم به خود بگوییم آفرین چقدر خوب نقاشی میکشی و بعد در ذهنمان یک کیف به دست تصویر خود بدهیم.

حال اگر به عنوان مثال از خود تصویری داریم که مثل بلبل انگلیسی صحبت می کنیم و این را یک هندزفری روی گوش تصویر در ذهنمان بگذاریم. اگر ما نتوانستیم مثل بلبل انگلیسی صحبت کنیم نهایتاً آن هندزفری را از گوش تصویر ذهنمان برمی‌داریم اما هیچگاه گوشش را پاک نمی کنیم یا دور نمی اندازیم. چون آن گوش عزت نفس ماست بخشی از خود ماست .

درست است که مهارتها باعث می شوند  چیزی به ما اضافه شود. اما نبود آن ها نباید باعث شود که ما احساس کنیم آدم بدرد بخوری نیستیم و نباید در این مسیر گام برداریم.

بعد از مدتی ما می آموزیم که محیط دیگر نباید به عنوان تقویت کننده برای ما باشد تقویت کننده باید درون ما باشد. این کار خیلی سخت است میدانم زیرا ما آموختیم که مدام از اطرافمان بازخورد بگیریم.

اگر کودک در خانواده ای رشد کند که وی را با عزت نفس و دارای شخصیت سالم بار بیاورند عزت تنفس کودک شکل گرفته است. و پس از مدتی حس عزت نفس در کودک درونی می شود. و در ذهن او تبدیل به همان تصویری می شود که راجع به آن صحبت کردیم.

حال ما خودمان را در ارزیابی می کنیم. که در چه خانواده ای به دنیا آمده و بزرگ شدیم. خانواده ای که مدام سرزنش می کند، یا خانواده ای که مدام تشویق می کند و یا خانواده ای که تلاش می کند از ما یک شخصیت سالم بسازد.

 یادمان باشد که به هیچ عنوان نباید دیگران را مورد ارزیابی قرار دهیم. این ارزیابی ها فقط بایستی مختص خودمان باشد.

5/5 - (1 امتیاز)
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.